سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آلونک
کلمات کلیدی مطالب
نویسنده: مسعود گرجی - سه شنبه 89/4/15

بعد از مدتها به مغازه یکی از دوستان رفته بودم تا احوالی بپرسم

هنوز صحبتهای عادی گل نکرده بود که مردی عصا بدست برای گرفتن کمک و دادن خبر عمل جراحی ای  که فردا داشت رشته کلاممان را برید

مطمئنا از قبل همدیگه رو می شناختن

چون با رفتنش ، دوستم شروع کرد به شرح بدبختیهای زندگی اون مرد

از اینکه کاسب بوده

بعد چطور ورشکست شده

چه بیماری هایی داره

اینکه اگه کمک چند نفر نبود و یک خانه محقر در پایین ترین نقطه شهر براش نخریده بودن الان باید کنار خیابون می خوابید

اینکه کمیته بهش کمک مختصری میکنه

دو تا پسر خیلی ناز و درس خون داره

و خلاصه آنچه که برای ریش شدن دل آدم لازم بود

 

و ادامه داد

آخه یک نفر دو نفر نیستند

نمیدونم چکار کنم

مگه ما هم چقد توانایی کمک داریم

کاش اینقدر میداشتیم که به همه کمک می کردیم

 

و در حالی که برای یک لحظه چشاش برق می زد گفت:

 

اگه داشته باشی

نمیدونی که بخشیدن چه لذتی داره

 

ضمن احترامی که برای گفته هاش قائل هستم

احساس بدی بهم دست داد

و یکبار دیگه (منیت ) رو دیدم 

که در قالبی به ظاهر موجه

لذت جستجو می کرد


کدهای اضافی کاربر :


بازدید امروز: 35
بازدید دیروز: 8
کل بازدیدها: 13082